محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

عکسای 5 ماهگی

ماشالله یادتون نرههههههه.. اولین برف با گردو...بااینکه خیلی برف می بارید ولی اصلا ناراحت نبود...!!   فدای اون نگاه منتظرت.. که همیشه بعدش تبدیل به لبخند میشه... و بعدش هم اینجوری میشی... ونتیجش یه ربع سکسکت!! زبونتو جمع کن پسرررررر... این یعنی حوصلت سررفته و فقط منتظره یه پخی تا بخندی!! قربون خنده هات..ایشالا همیشه شاد باشی گل خوشبوی من.. اینجوری نخور اون دستوووو...تموم شدددد وقتی لب بالاییتو کشف کردی چند روزی این شکلی بودی!!   چجوری یه گردو میتونه هنودونه بشه؟؟!!...اینجوری...ههه         اینم کرسی شب یلدا بمناسبت اولین حضور...
11 دی 1391

پنج ماهگی..

محمد صادق کوچک من حالا پنج ماهه شده..توی این ماه انگار یه تحول بزرگ رخ داده..پسرک مظلوم و  بی صدای من که حتی گریه هم نمیکرد حالا اینقدر شیطون شده که همش یا در حال آواز خوندنه یا  غرزدن!کلا انگار تارهای صوتیشو کشف کرده!خیلی با نمک صداهای نازک و قشنگی درمیاره و یه جورایی  باهامون حرف میزنه....چند شبیه تو خواب اینقدر حرف میزنه که من رو چند بار بیدار میکنه! عصرها از ساعت 6 و 7 دیگه بهانه باباشو میگیره و غرغر میکنه و لحظه ای که باباش از در وارد میشه  با چنان صدای بلندی قهقهه میزنه که انگار من تاالان داشتم شکنجش میکردم...البته من که عاشقه این  کارشم...خوشحالم که اینقدر بابااشو دوست داره و برا دیدنش...
11 دی 1391
1